سالها پیش روش مدیریت پروژه توسعه نرم افزار چابک (agile software development) – یا چالاک یا فرز – محبوب دل تیمهای برنامهنویسی شد. (درباره این روش توسعه نرمافزار اینجا را بخوانید.) چند سالی است که همکاران ما در حرفه بازاریابی به این مفهوم علاقمند شدهاند و پرواضح است که وقتی چنین چیز جدید و جالبی، که شالوده چندین و چند اپلیکیشن مهم و جهانی است، پا به عرصه بازاریابی بگذارد بیش از حد محبوب میشود و بیش از حد سر زبان میافتد چون اساسا بازاریابی جای پر سر و صدایی است. اما فارغ از این هیایو، چابک در بازاریابی چه مفهومی دارد و کارکردهای آن چه است؟
روش مدیریت پروژه چابک اساسا در اجرای پروژههای پیچیده، مبهم و نوآورانه سربلند بیرون آمده است. به نظر میرسد اولین بار ژاپنیها برای ساخت خودروهایی که بتواند با همتاهای آمریکایی که سابقه طولانی حضور در بازار داشتند رقابت کند از این روش استفاده کردهاند (منبع). یک ماموریت جاهطلبانه که به موفقیت گستردهای هم دست یافت. اما شاید این روش در هیچ صنعتی به اندازه توسعه نرمافزار موفق نبوده است. نرمافزارها، خصوصا آنهایی که محصول استارتاپها هستند، عموما پروژههایی جاهطلبانهاند با پیچیدگی و ابهام زیاد. و همانطور که گفتیم در چنین بستری معمولا اجایل بهترین ابزار ممکن است.
اجایل را با ذکر مثال شرح دهید؟
فرض کنید که از خانه فعلیتان رضایت کامل ندارید و میخواهید یک خانه جدید برای خودتان بسازید. یا حتی رضایت دارید اما به قصد سرمایه گذاری میخواهید اینکار را بکنید. در اینجا معمولا روش سنتی مدیریت پروژه یا به اصطلاح روش آبشاری پیشنهاد میشود که احتمالا یک نقشه از پیش تعیین شده دارید که مرحله به مرحله برای شما مشخص میکند که ابتدا شالوده را آماده کنید، سپس اسکلت و مراحل دیگر الی آخر. احتمالا برنامه تغییر زیادی هم نخواهد کرد. حتی اگر پول تمام کنید هم میتوان صبر کرد تا با تزریق پول بعدی ادامه داد. اینکه تیم سازنده چه کسی باشد خیلی حیاتی نیست. مهم است که پاکدست باشد. حالا اگر وسط پروژه همه تیم را هم عوض کنیم باز هم میتوان آن را به پایان رساند.
حالا تصور کنید در یک جنگل گیر افتادهاید و میدانید که باید مدت زیادی آنجا بمانید و به یک خانه نیاز دارید. شرایط در این پروژه کاملا متفاوت است. تا قبل از بارندگی بعدی شما باید یک سرپناه مطمئن داشته باشید. حتی اگر بارندگی هم اتفاق نیفتد هر شب ممکن است خطرات زیادی شما را تهدید کند. منابع شما بسیار محدود است. شما باید از مصالحی که به دستتان میرسد استفاده کنید و از هر مهارت انسانی که در اختیار دارید بیشترین استفاده را بکنید. هدف اصلی شما این است که یک خانه با هر مصالحی و با کمترین امکانات ولی با امنیت نسبی ولی در سریعترین زمان ممکن داشته باشید. این پروژه بسیار پیچیده، مبهم و البته جاهطلبانه است. جاهطلبانه ازین منظر که شما به احتمال زیاد اولین کسی خواهید بود که در این جنگل خانه دارد و احتمال شکست پروژه بسیار زیاد است. اینجا چابک به کمک شما خواهد آمد. اگر پروژهتان را چابک مدیریت کنید شانستان برای موفقیت افزایش پیدا میکند (احتمالا اگر چیزی از مدیریت پروژه هم ندانید اضطرار باعث خواهد شد که در نهایت اصول چابک را به کار بگیرید). اصول چابک در اینجا این است که به سرعت یک نسخه کاهش یافته از خانه بسازید که قابل سکونت باشد و در حالی که از آن استفاده میکنید، مرحله به مرحله آن را بهتر کنید.
فکر میکنم با مثال بالا تا حد خوبی توانستم تصویر درستی از اجایل در ذهن شما بسازم(هر وقت خواستید به چابک فکر کنید یادتان بیاید که به جنگل فکر کنید). حالا برگردیم به بازاریابی خودمان.
اجایل در بازاریابی دیجیتال
اگرچه بازاریابی کلاسیک پیچیدگی های خودش را دارد، بازاریابی دیجیتال با بهره گیری از ارکان چندگانه هر کدام دارای ابهام های زیادی است، پیچیده تر به نظر می آید. برای مثال بهینه سازی برای موتورهای جستجو (SEO) به تنهایی یک کار تکنیکی، پیچیده و دینامیک است. در مقاله ارکان بازاریابی به طور مشروح در این باره صحبت کرده ایم. به صورت لیست وارد می توان موارد زیر را در حوزه بازاریابی دیجیتال دانست:
- بهینه سازی موتور جستجو
- تولید محتوا برای وبسایت
- تولید محتوا و بازاریابی در شبکه های اجتماعی
- تبلیغات اینترنتی (بنری، کلیکی، جستجو)
- مدیریت هوشمند ارتباط با مشتریان
- بهینه سازی نرخ تبدیل
حالا فرض کنید ما می خواهیم برای کسب و کار خود بازاریابی دیجیتال راه بیاندازیم. موفقیت در هر کدام از این حوزه ها نیازمند دانش، توان عملیاتی و تحلیلی بالا است. به همین منظور من معتقدم که پروژه راه اندازی بازاریابی دیجیتال یک پروژه اجایل است. به این معنی که برای کاهش ابهام و پیچیدگی باید یک روش گام به گام برای اجرای آن پیش گرفت. روش پیشنهادی ما در آژانس بازاریابی چابک پیاده سازی ۴ مرحله ای زیر است:
۱. انتخاب شاخه های کلیدی
در مرحله اول باید با آزمایش، بنچمارک، تحلیل و تصمیم گیری مدیریتی تعدادی از شاخه هایی که فکر می کنیم کلیدی نیستند حذف کنیم و روی چند شاخه کلیدی متمرکز شویم.
۲. بهینه سازی شاخه های کلیدی
در مرحله دوم با اجرای آزمایش های بیشتر و عمیقتر نسبت به بهینه سازی معیارهای عملکردی شاخه هایی که به عنوان کلیدی انتخاب کرده ایم می پردازیم.
۳. شتاب دهی
در مرحله سوم با شناخت بیشتر و اطمینان از بهینه بودن کانال های جذب مشتری مان سرمایه گذاری جدی تر به منظور شتاب دهی و گرفتن سهم از رقبا را شروع می کنیم.
۴. خودکارسازی
در این مرحله نقش نیروی انسانی را از فرایندها کمتر می کنیم و به کمک داده ها تلاش می کنیم فرایندهای مهم مان را خودکارسازی کنیم. با این کار مطمئن می شویم که بیشترین نتیجه را از بازاریابی دیجیتال بگیریم.
با پیاده سازی این روش مرحله مرحله نه تنها بازاریابی دیجیتال را اجرا می کنیم بلکه از آن به عنوان توانایی کلیدی کسب و کار خودمان در برابر رقبا بهره می بریم.
جالب بود